به عالم تفکّر در بحر انوار و یکرنگی و صفای صحبت خوش آمدید

Sunday 24 March 2013


 "انشاء الله از نار محبّت در این یوم روحانی برافروزی و به ذکر و ثنایش مشغول باشی. دست طلب از دامن مطلوب برمدار. به چشم جان به محبوب عالمیان ناظر باش، که شاید از بحر فضلش محروم نمانی و از سماء فیضش ممنوع نگردی. رحمتش جمیع آفرینش را احاطه نموده و عنایتش همه امکان را فرا گرفته."
 (از آثار حضرت بهآءالله –  آیات الهی، ص 334)


 یک روز در دوران سفر حضرت عبدالبهآء در شهر نیویورک، سرکار آقا به سنترال پارک تشریف بردند. پس از صرف ساعاتی در موزه تاریخ طبیعی، ایشان قدم بیرون گذارده و در زیر سایه درختان قدری به استراحت پرداختند. مرد نگهبان سالمند و کوتاه قدی که در آنجا ایستاده بود از ایشان پرسید: پس از استراحت آیا شما مایلید مجدّداً به داخل موزه برگردید؟ پرندگان و فوسیلهای بسیار دیدنی هم در آنجا هست. حضرت عبدالبهآء تبسّم نموده و فرمودند: نه، من دیگر از دیدن آنچه در این دنیا است خسته شده ام – من میخواهم به بالا سفر کنم و دنیاهای روحانی را ببینم. تو در این مورد چه فکر میکنی؟  نگهبان دستی به سر خود کشید و مبهوت ماند. بعد حضرت عبدالبهآء از او پرسیدند: تو دارائی کدام را ترجیح میدهی – دنیای مادّی را یا دنیای روحانی را؟ او جواب داد: خوب، بنظرم دنیای مادّی را.  حضرت عبدالبهآء فرمودند: امّا وقتی تو عالم روحانی را دارا میشوی، دنیای مادّی را از دست نمیدهی.  وقتی تو در خانه ای از پلّه ها بالا میروی، آن خانه را ترک نمیکنی. طبقه پایین هنوز در زیر پای توست.

در آن وقت بنظر آمد که نگهبان موزه نور حقیقت را دریافت!
    
(داستانی از اوج بینش و منش حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”

در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.