به عالم تفکّر در بحر انوار و یکرنگی و صفای صحبت خوش آمدید

Wednesday 26 December 2012

 
"پروردگارا وجود کلّ از جودت موجود  از بحر کرمت محروم مفرما و از دریای رحمتت منع مکن  در هر حال توفیق و تایید میطلبم و از سماء فضل بخشش قدیمت را سائلم  توئی مالک عطا و سلطان ملکوت بقاء"    (از آثار حضرت بهآءالله –  المناجات، ص 178)
 
حکیم بیهمتا و معلّم بینهایت مهربان، حضرت عبدالبهآء، همواره با هر طبقه از نفوسی که با ایشان ملاقات نموده و طلب راهنمائی و امداد بر رفع ضعف و مشکلات مربوط به شرایط خویش را مینمودند، چنین تعلیم میفرمودند: "ما نباید با شکستها و نقائص و ضعفهای خود مشغول باشیم، بلکه باید توجّه ما کاملاً بر اراده خداوند و مشیّت پروردگاری باشد تا اینکه قوای محیطه آن و نیروی غالبه الهی بوسیله ما و از طریق اعمال مخلصانه و اقدامات ما موجب شفای علّتها و اسباب رفع ناتوانی و ضعف عالم انسانی گردد." سرکار آقا، حضرت عبدالبهآء، در هر حالی موجب تشویق و تذکّر یاران و دوستداران حضرتشان میشدند، به حدّیکه اگر آنها خوب و دارای روحیّه ممتازی هم بودند همیشه بدان سبب بیشتر به شوق آمده و سعی مینمودند که بهتر و والاتر گردند.  در بیانی خطاب به یکی از مومنین ایشان چنین مرقوم فرموده اند: "قلب انسان تا اعتماد بر حضرت یزدان ننماید، راحت و آسایش نیابد. بلی سعی و کوشش، جهد و ورزش لازم و واجب و فرض، و قصور و فتور مذموم و مقدوح - بلکه شب و روز آنی مهمل نباید بود و دقیقه ای نباید از دست داد و چون کائنات سائره لیلاً و نهاراً در کار مشغول شد و چون شمس و قمر و نجوم و عناصر و اعیان ممکنات در خدمات مداومت کرد، ولی باید اعتماد بر تأییدات نمود و اتّکا و اتّکال بر فیوضات کرد. زیرا اگر فیض حقیقت نرسد و عون و عنایت شامل نگردد، زحمت ثمر نبخشد  کوشش فایده ندهد."
قطره ای از دریای حکمت و عطوفت حضرت عبدالبهآء))
*
 در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Friday 2 November 2012


"امر حقّ را الیوم چون شمس ملاحظه نما و جمیع موجودات را مرایا. و هر یک از مرایا که به شمس توجّه نمود و مقابل گشت، صورت او در او ظاهر و هویدا. و الیوم قلبی که مقابل شد با جمال ابهی، انوار وجه در او ظاهر و مشهود."

(از آثار حضرت بهآءالله – دریای دانش ص 134)


 یک روز سرکار آقا یعنی حضرت عبدالبهآء به خانمی چنین مرقوم فرمودند: "تا حدّی که میتوانی و در قدرت داری سعی نما بمانند آئینه ای شوی که شفّاف و تمیز و از هر گرد و غباری پاک و خالص است. تا اینکه انوار تابان خورشید حقیقت بر تو مثل باران ریزش نماید و تو بتوانی با روشنائی و درخشش آن همه کسانی را که در نزدیک و اطراف تو هستند روشن نمائی."

(داستانهائی از زندگی حضرت عبدالبهآء)
 Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha

*

در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Tuesday 28 August 2012



"تقوی الله... درعی که هیکل ایمان را حفظ مینماید، در ظلمت سراجی است نورانی و در حین ضعف قوّتی است روحانی و در تنهائی معینی است دائمی و رفیقی است باقی. اوست عمل مبین و حصن محکم متین."

(از آثار حضرت بهآءالله –  آیات الهی، جلد دوّم، ص 105)


 مقابلی و برخورد مثبت و مطمئن سرکار آقا با زندگانی و مردم، موجب تشویق و تذکّر  یاران و دوستداران حضرتشان میشد، که اگر خوب هم بودند همیشه بدان سبب به شوق آمده و سعی مینمودند که بهتر و والاتر گردند. آنها میبایست که در دیگران "بد نبینند" و نه همچنان در نفس خودشان، مگر به گونه و اندازه ای که موجب تمییز باشد و آنها را به رشد و ترقّی روحانی تشویق نماید. حضرت عبدالبهآء میفرمودند، "به ضعف و نقص خود نظر منما، بلکه به قوّت و قدرت پروردگار ناظر باش که تمام جهات را در برگرفته".  این نصیحت حضرتشان مکرّراً زیارت شده است، که میفرمایند: "به ناتوانی و ضعف خویش نگاه مکن، بلکه تکیه و اعتماد بر تأییدات روح القدس نما. بدرستیکه تأیید الهی ضعیف را قوی نماید، خوار و افتاده را مقتدر و توانگر کند، طفل را بالغ و کودک نوزاد را کامل و صغیر کوچک را بزرگ و کبیر نماید." نیز فرموده اند: "اعتماد بر الطاف خدا کن. به استعداد و قابلیّت خود نظر منما. زیرا بخشش و عطای الهی قطره را مبدّل به اقیانوس میکند، و یک دانه حقیر را به درختی تنومند و بلند تبدیل مینماید." روانپزشک و طبیب ماهر و بی مثیلی که ایشان بودند، تعلیم میدادند که، "ما نباید با شکستها و نقائص و ضعفهای خود مشغول باشیم، بلکه باید توجّه ما کاملاً بر اراده خداوند باشد تا اینکه قوای آن از طریق ما و بوسیله ما موجب شفای علّتها و اسباب رفع ناتوانی و ضعف عالم انسانی گردد."             

  (حکایتی از اوج حکمت و سلوک حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”
 
*
با نیّت خدمتگزاری و فروتنی قلبی، برای آسانی مطالعه و لذّت بیشتر خوانندگان عزیز از درک معنی کلمه ها، به سادگی عرض میشود:  تقوی الله – در اینجا یعنی خدا را در هر حالتی ناظر و حاضر دیدن.  درع – یعنی زره، لباس محکم و آهنی .  ظلمت   یعنی تاریکی.   سراج  – یعنی نور، چراغ روشن.  معین – یعنی یاور و کمک.   حصن – یعنی قلعه و حفاظ محکم.  متین  – یعنی محکم و سالم.
در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

 

Wednesday 15 August 2012


"ای پسران آدم   کلمه طيّبه و اعمال طاهره مقدّسه، بسمآء عزّ احديّه صعود نمايد. جهد کنيد تا اعمال از غبار ريا و کدورت نفس و هوی پاک شود و بساحت عزّ قبول درآيد. چه که عنقريب صرّافان وجود در پيشگاه حضور معبود جز تقوای خالص نپذيرند و غير عمل پاک قبول ننمايند. اينست آفتاب حکمت و معانی که از افق فم مشيّت ربّانی اشراق فرمود. طوبی للمقبلين."

 (از آثار حضرت بهآءالله – کلمات مکنونه فارسی، شماره 69 )


در طیّ سفرهایشان در نیویورک روزی حالت حضرت عبدالبهآء خیلی محزون و خاطر مبارکشان بسیار متغیّر و ناراحت بود.  ایشان اثر مبارک نازله از قلم اعلی، "کلمات مکنونه"، را در دست داشتند و با هیجان و تداوم پیش و پس قدم میزدند.  بعد، پس از قدری تأمّل کتاب مبارک را که در دستشان بود به طرف بالا بلند کرده و فرمودند: هر کسی که بر طبق موازین این کلمات عمل و زندگی ننماید، از من نیست.

                                                    (داستانی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء)                                                   
Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha


با نیّت خدمتگزاری و فروتنی قلبی، برای آسانی مطالعه و لذّت بیشتر خوانندگان عزیز از درک معنی کلمه ها، به سادگی عرض میشود:  طیّبه – یعنی پاک و تمیز و خالص.  کدورت – یعنی آلودگی و فرسودگی، ناپاکی و عدم تمیزی.  عنقریب   یعنی  بزودی.   صرّافان – یعنی کارگزاران و بازرسان اوراق و سکه های بهادار.  تقوی – یعنی پرهیزکاری و فضیلت اخلاقی.  فم – یعنی دهان.  مشیّت – یعنی اراده.  مقبلین  یعنی قبول کنندگان، اقبال کنندگان.


***

در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

 

Sunday 29 July 2012






از همان اوایل طفولیّت و زمان کودکی، سرکار آقا فضیلت و روحیّه خوشنودی، قناعت و رضایتمندی را یاد گرفته و پذیرفتند.  حالت رضا و قبول با خرسندی حضرت عبدالبهآء زاده و نتیجه سختی های زندگانی و ناشی از تحمّل و صبر ایشان در مقابل مرارت و دشواریهای بسیار حیات بود.  لذا وقتی که  ایشان در باره تربیت اطفال مرقوم فرموده و به والدین توصیه مینمودند که، "آنها را به سختی و تحمّل عادت دهید"، دلیل زنده و شاهد خوبی برای بیان خویش داشتند.  
   
 (داستانی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”

***

در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Thursday 19 July 2012


"در هر مجمع و محفلی که جمع شوند، باید به قسمی خضوع و خشوع از هر یک در تسبیح و تقدیس الهی ظاهر شود که ذرّات تراب آن محلّ شهادت دهند به خلوص آن جمع، و جذبه بیانات روحانیّه آن انفس زکیّه، ذرّات آن تراب را اخذ نماید.  نه آنکه تراب به لسان حال ذکر نماید، أنا أفضل منکم، چه که در حمل مشقّات فلاّحین صابرم و به کلّ ذیروح اعطای فیض فیّاض که در من ودیعه گذارده، نموده و مینمایم – مع همه این مقامات عالیّه و ظهورات لاتحصی که جمیع مایحتاج وجود از من ظاهر است، به احدی فخر ننموده و نمینمایم و به کمال خضوع در زیر قدم کلّ ساکنم."       
(از آثار حضرت بهآءالله –  آیات الهی جلد 1، ص 41)


در حین گفتگو با نفوس حاضره در محضرشان، حضرت عبدالبهآء در باره خصیصه خودخواهی و خودپسندی فرمودند: خوددوستی و خودخواهی خصیصه عجیب و غریبی است که موجب تباهی و اتلاف نفوس مهمّه بسیاری در عالم شده است. اگر وجود یک انسانی با جمیع صفات خوب همراه و اشباع گردد ولکن مغرور و خودپسند باشد، تمامی آن کمالات پسندیده اش هم بتدریج از دست میرود و حالت ضعف و نامطلوب او وخیمتر و شدیدتر میشود.         
(حکایتی از منش  و اوج منظر حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”

***
با نیّت خدمتگزاری و فروتنی قلبی، برای آسانی مطالعه و لذّت بیشتر خوانندگان عزیز از درک معنی کلمه ها، به سادگی عرض میشود:  تسبیح – یعنی ستایش و پرستش.  جذبه – یعنی اثر، شیرینی و شوق.  انفس   یعنی افراد و انسانها.   زکیّه – یعنی پاک و خالص.  اخذ – یعنی گرفتن و جذب کردن.  أنا – یعنی من.  أفضل – یعنی بهتر و بالاتر.  فلاّحین   یعنی کشاورزان.  اعطا – یعنی بخشش.  ودیعه  یعنی امانت و هدیه.  لاتحصی  یعنی بیشمار.

***
در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

 

Monday 9 July 2012




با نیّت خدمتگزاری و فروتنی قلبی، برای آسانی مطالعه و لذّت بیشتر خوانندگان عزیز از درک معنی کلمه ها، به سادگی عرض میشود: مطلع – یعنی محلّ طلوع.  مشرق – یعنی اشراق کننده. طوبی  یعنی ای خوشا. فائزین – یعنی آنهائی که به هدف و مقصد رسیده اند و یا میرسند. أنجم – یعنی ستاره ها.

***

یک روز وقتی که حضرت عبدالبهآء در طیّ سفرهای غرب در مجلسی صحبت میفرمودند، شخصی از ایشان سوأل نمود که بهآئی یعنی چه؟ هیکل مبارک جواب فرمودند: مفتون وعاشق همه عالم بودن، دوست داشتن تمام مردم دنیا و با جان و دل سعی در ادای خدمتگزاری به جمیع آنها، کوشش صمیمی کردن برای تأسیس و تحقّق صلح عمومی، و ایجاد برادری و برابری پرمهر، خالصانه و همگانی، حقیقت و معنای بهآئی بودن است.
(داستانی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”


در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Sunday 1 July 2012


"باید به اعانت الهی سبب اشتعال محبّت حقّ در افئده اهل عالم شوید. برافروز نار محبّت به اسمش، تا کلّ به حرارت آن فائز شوند. کمال سعی و اجتهاد در اتّحاد احباب مصروف دارید. بسیار حیف است نفوسی که در سبیل الهی حمل شدائد نموده اند و محلّ شماتت اهل عالم گشته اند، به خود مشغول شوند و از مقصود محجوب مانند."

(از آثار حضرت بهآءالله –  آیات الهی، جلد 2، ص 110)


با نیّت خدمتگزاری و فروتنی قلبی، برای آسانی مطالعه و لذّت بیشتر خوانندگان عزیز از درک معنی کلمه ها، به سادگی عرض میشود:   اعانت – یعنی کمک و یاری.  افئده – یعنی قلبها. فائز  یعنی کسی که به هدف و مقصد رسیده  و یا میرسد. اجتهاد – یعنی تلاش و مبارزه مثبت کردن. شدائد – یعنی سختی ها. شماتت – یعنی سرزنش و ملامت. محجوب – یعنی در پرده و بی خبر مانده.



حضرت عبدالبهآء در شهر فیلادلفیا با دوستان در باره جلسات ضیافت نوزده روزه، که پایه و اساس زندگی روحانی جامعه میباشد و در شروع هر ماه بهآئی تشکیل میگردد،  صحبت نمودند.  با تأکید بر اهمّیّت و مقام آن، فرمودند: هر یک از شما باید فکر کنید که چگونه موجب سرور و خوشنودی دیگر اعضای محفل باشید، و هر کدام باید همه نفوس حاضر در جلسه را بهتر و بزرگتر از خود بداند، و هر یک خود را کمتر از مابقی ببیند و تلقّی کند.  رتبه و مقام همه و هر یک از آنها را بالا بدان و بزرگ ببین، و درجه و مقام خودت را پائین و کوچک نظر نما. اگر بر طریق این امریّه و نصیحت عمل و زندگی نمائی، به حقیقت و با اطمینان کامل بدان که آن ضیافت، ملکوتی و طعام آن  بهشتی است. آن شام، شام خداست! من خادم آن و بنده چنان جلسه هستم.
             
(داستانی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”


در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.


Friday 22 June 2012




سرکار آقا همیشه محبّت و ارادت عاشقانه را با عنایت و بزرگواری پر مهر و محبّت مقابلی میفرمودند.  در وقت یک ضیافت ناهار در محضر ایشان در لندن، یک هدیه ای از پارس (ایران) رسید. مسافری در طریق سفر از شهر عشق آباد، در ترکستان روسیّه، عبور مینمود، و یک کارگر رنجبر و فقیری که میدانست آن رهگذر راهی دیار جانان و شرفیابی به محضر حضرت عبدالبهآء است، خود را با اشتیاق به او رساند. آن عاشق فقیر آرزومند ارسال هدیه ای به حضرتشان بود، لکن جز شام ساده خود تحفه دیگری برای تقدیم نداشت.  همان را با ارادت و محبّت خالصانه در دستمال کتانی پیچیده و به عنوان تحفه محبّت با مسافر ارسال نمود. حضرت عبدالبهآء در نهایت بزرگواری و عطوفت آن دستمال را دریافت داشته و باز نمودند. نان سیاه خشک و سیب چروکیده شده بود، ولی سرکار آقا دیگر دست به غذای تازه آماده خود نزدند – بلکه به جای آن، هدیه واصله و طعام حقیرانه را میل نموده و به میهمانان خود هم تعارف کرده و فرمودند: با من این غذای مخلصانه عشق را صرف نمائید.

 (داستانی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha” 




در صورت علاقه سه شبکه اینترنتی ذیل را نیز که توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Tuesday 12 June 2012



"بگو ای دارای چشم، گذشته آینه آینده است. ببینید و آگاه شوید، شاید پس از آگاهی، دوست را بشناسید و نرنجانید. امروز بهترین میوه درخت دانائی چیزی است که مردمان را به کار آید و نگاهداری نماید.  بگو زبان گواه راستی من است، او را به دروغ میالائید. و جان گنجینه راز من است، او را به دست آز مسپارید. امید چنان است که در این بامداد که جهان از روشنیهای خورشید دانش روشن است، به خواست دوست پی بریم و از دریای شناسائی بیاشامیم."

(از آثار حضرت بهآءالله –  مجموعه الواح چاپ مصر، ص 265)



در ماه جون 1912، وقتی که حضرت عبدالبهآء در شهر فیلادلفیای آمریکا تشریف داشتند و مثل سایر نقاط، آنجا هم در طیّ هر روز با نفوس بیشمار که مشتاقانه از هر طبقه و گروه اجتماعی و علمی و هنری و فرهنگی، با هر نوع فکر و ایمان و عقیدتی و با هر نیاز و سوأل و استعدادی، برای شرفیابی و شنیدن بیانات ایشان به حضورشان میرسیدند، یکی از همراهان حضرتشان چنان غفلت شدید و بی حرمتی بیحدّی نموده بود که عمیقاً موجب حزن و تأثّر قلب حضرت عبدالبهآء و سبب تأسّف همه یاران دیگر شده بود – و اگر چه وجود ایشان بدین جهت غریق ناخشنودی و اندوه بود، معذلک در نهایت متانت و با کمال بردباری و بزرگواری سلوک و معامله میفرمودند.  در یکی از جلسات بزرگ عمومی در آن روز حضرت عبدالبهآء راجع به اهمّیّت استقامت و پایداری یاران، لزوم ازخودگذشتگی و خلوص آنها در امرالله، و قبول بلایا و مصیبات در سبیل خدا صحبت نموده و فرمودند: مقصود از ظهور مظهر کلّی ابهی در تحمّل شدیدترین آزار و شکنجه و بلایا، و علّت زحمات وارده و شهادت نفوس معصوم بیشمار، برای پاکی و خلوص ارواح و انقطاع قلبها، و به خاطر سعادت و سرور نفوس و روحانیّت دوستان بود.  در آن روز به جهت افسردگی و حزن مبارک و خستگی و فرسودگی وجودشان، حضرت عبدالبهآء در بعضی از جلسات یاران حضور نیافتند.  (عدم خلوص و بیوفائی دوستان و مدّعیان محبّت، چنین اثر حزینی بر قلب و روح مبارک حضرت عبدالبهآء داشت...!)   ولی یاران وفا و ثابت بر پیمان با اشتیاق و ارادت روزافزون و بی پایان، به مانند پروانگان حریم وصال به ثنای ایشان پرداخته و به مثل بلبلان مدهوش بیقرار و بیخواب، آواز ستایش و جلال حضرت عبدالبهآء را می سرودند.
(حکایتی از زندگی و سلوک حضرت عبدالبهآء) 
“Mahmud’s Diary”


در صورت علاقه دو شبکه اینترنتی ذیل را که به زبان انگلیسی توسّط این جانب تنطیم شده و متناوباً تدوین میگردد ملاحظه فرمائید.

Thursday 7 June 2012




حضرت عبدالبهآء اطفال و کودکان را بسیار دوست میداشتند.  مکرّر ملاحظه میشد که در هنگام ادای خطابه های خویش اگر کودکان حاضر بودند، سرکار آقا آنها را پهلوی خویش مینشاندند و در حینیکه با بزرگواری و محبّت دستها و بازوهای مبارکشان را روی شانه های آنها میگذاشتند نطق و صحبت خود را ادا میفرمودند. ایشان به پدر و مادر بچّه ها میفرمودند: این اطفال را خوب تعلیم و تربیت دهید. نهایت کوشش را بنمائید تا بهترینی  که از عهده شما بر میآید را دارا باشند، تا اینکه بتوانند از تمامی مزایای سنّ کودکی لذّت ببرند. به اعلی حدّی که در قوّه و توانائی شماست سعی نمائید و آنها را تشویق کنید تا روحانیّت و احساسات معنوی در وجودشان نشو و نما نموده و ترویج یابد.     

(داستانهائی از زندگی حضرت عبدالبهآء)
“Vignettes from the life of `Abdu’l-Baha”